خواستم دفترم رابردارم و بنويسم اما ياد روزهايي افتادم که نوشتم و پاره کردم وکسي ندانست که چه نوشتم وچه کشيدم ، بي خيال دفتر شدم اين وبلاگ رو براي نوشتن انتخاب کردم که شايد رهگزري پيدا شود بخواند وفاتحه اي براي روح درگذشته ام بفرستد.


آنقدر پريشانم که حتي نميدانم کي هستم و چرا هستم ؟ آنقدر بيزارم از خودم و همه چيز که دوست دارم هرچه زود تر از اين دنيا برم 


البته تا اينجا باهمه انسانها مساويم و فکر ميکنم هر کسي تو زندگيش داشته روزهايي رو که از همه چيز خسته شده وبه رفتن فکر کرده ولي اون چيزي که باعث شدده فرق داشته باشه جنس غم من طولاني شدن اين غم به اندازه يه عمره که ديگه احساس ميکنم راه خروجي ازش وجود نداره و ديگه جزيي از وجودم شده 


فعلا بسه


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

آبادی درب آسیاب گیت فروشگاهی و تاریخچه ساخت آن پنجره نسیم مردن امرساده ای ایست تحلیل نوسانهای طلا و ارز و مدیریت معامله های معامله گران مرکز مشاوره تلفنی تاسیسات ساختمان مانا انرژی 09221034972 Holly Medical Bracelets For Women باید ها و نباید ها در مورد سقط جنین